۱۳۸۸ خرداد ۲۷, چهارشنبه

بعضی دردها
تُف سر بالاست

بازی ها یمان
همه شده:
دل بیار
کباب ببر

۱۳۸۸ خرداد ۲۱, پنجشنبه

شهد

مبهوت هندسه ی این جهان شش گوشه ی شیرینم .
عاشقانه های زنبور در کندو

۱۳۸۸ خرداد ۱۸, دوشنبه

در سکوت و کلافگی ات
و سماع پلکهایت
این دم غروب
گرسنه ام
یک تکه از لبانت را می شود خورد
به جای یک عصرانه مفصل

شهرداری دلم
حیران است
از طرح فضای سبز چشمانت
چه خوب که مادرت
تمر هندی خواست
و نیافت

پی نوشت:خواستم طنز گونه باشی، شاعرانه شدی.
امــــــــــ ــــــــــان از این همه احساس.

در من بپیچ
در من بچرخ
چون پاره های شکر که در چای
شرمنده شد
قند
در دهانت